آهنگ میگویند میروی با آخرین باران زبانم لال کسری زاهدی

میگویند میروی با آخرین باران… زبانم لال!
میگویند از دلم دل میکنی آسان، زبانم لال!
من گاهی با خودم در خلوتم
آهسته میگویم مبادا راست باشد

حرف این و آن زبانم لال!
میترسم از این راه از درد بی درمان

تو میروی یک روز، با آخرین باران
در خوب خود دیدم این لحظه را صد بار

رفتی و باران زد در آخرین دیدار
اگر رفتی و ماندم؛ در دل طوفانِ خلاصم کن
نفسم رفته دلم تاب ندارد بی عشق

آسمان که نور مهتاب ندارد بی عشق
جان من جان تو جان چشمان تو

من بریدم به خدا در غم پنهان تو

من خرابم بی عشق در عذابم بی عشق
من اسیری شدم عاشق زندان تو
میترسم از این راه از درد بی درمان

تو میروی یک روز با آخرین باران
در خواب خود دیدم این لحظه را صد بار

رفتی و باران زد در آخرین دیدار

اگر رفتی و ماندم در دل طوفانِ خلاصم کن
به دور از گریه ها و چشم این و آن خلاصم کن
بس است و زندگی جایی برای من جایی نخواهدداشت

مرا با خاطرات آخرین باران خلاصم کن

نظرات شما

0 0 رای ها
امتیازدهی به آهنگ
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x