دانلود آهنگ دست بردار ازین در وطن خویش غریب همایون شجریان اجرای زنده

دانلود آهنگ دست بردار ازین در وطن خویش غریب همایون شجریان اجرای زنده

قاصدک هان چه خبر آوردی

قاصدک هان چه خبر آوردی

از کجا وز که خبر آوردی

خوش خبر باشی اما اما

خوش خبر باشی اما اما

گرد بام و در من بی ثمر میگردی

گرد بام و در من بی ثمر میگردی

انتظار خبری نیست مرا

انتظار خبری نیست مرا

نه ز یاری نه ز دیار و دیاری، باری

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

برو آنجا که تو را منتظرند

قاصدک در دل من همه کورند و کرند

قاصدک در دل من همه کورند و کرند

دست بردار از این در وطن خویش غریب

دست بردار از این در وطن خویش غریب

قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید

قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید

که دروغی تو دروغ، که فریبی تو فریب

قاصدک هان ولی، راستی آیا رفتی با باد

با توام آی کجا رفتی آی

راستی آیا جایی خبری هست هنوز

راستی آیا جایی خبری هست هنوز

مانده خاکستر گرمی جایی

در اجاقی، طمع شعله نمی بندم

اندک شرری هست هنوز

قاصدک قاصدک قاصدک

ابرهای همه عالم شب و روز

در دلم می گریند

♪♪♪

عشق در دل ماند و یار از دست رفت

دوستان دستی که کار از دست رفت

ای عجب گر من رسم در کام دل

کی رسم چون روزگار از دست رفت

بخت و رای و زور و زر بودم دریغ

کاندر این غم هر چهار از دست رفت

عشق و سودا و هوس در سر بماند

صبر و آرام و قرار از دست رفت

گر من از پا اندرآیم گو درآی

بهتر از من صدهزار از دست رفت

بیم جان کاین بار خونم می خورد

ورنه این دل چند بار از دست رفت

مرکب سودا جهانیدن چه سود

چون زمام اختیار از دست رفت

|سعدیا با یار عشق آسان بود

عشق باز اکنون که یار از دست رفت

بمیرم تا تو چشم تر نبینی

شرار آه پرآذر نبینی

چنان از آتش عشقت بسوجم

که از مو رنگ خاکستر نبینی

اگر چون موم صد صورت پذیرم

به هر صورت به دل نقش تو گیرم

تو تا بخت منی هرگز نخوابم

تو تا عهد منی هرگز نمیرم

ز دل مهر رخ تو رفتنی نی

غم عشقت به هر کس گفتنی نی

ولیکن سوزش عشق و محبت

میون مردمون بنهفتنی نی

دل ار مهرت نلرزه بر چه ارزه

نخواهم دل که مهر تو نلرزه

گریبون هرکه از دستت کنه چاک

به صد عالم گریبون وا بیارزه

برندم همچو یوسف گر به زندان

بیان آرم ز غم چون مستمندان

اگر صد باغبان خصمی نماید

مدام آیم به گلزار تو خندان

هست شب یک شب دم کرده و خاک رنگ رخ باخته است

باد نوباره ی ابر از بر کوه سوی من تاخته است

هست شب همچو ورمکرده تنی گرم دراستاده هوا

هم از این رو است نمی بیند اگر گمشده ای راهش را

با تو لشگر، بیابان دراز، مرده را ماند در گورش تنگ

به دل سوخته ی من ماند، به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب

هست شب، آری شب

هست شب، آری شب

نظرات شما

0 0 رای ها
امتیازدهی به آهنگ
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x