دانلود و متن آهنگ يكي را دوست میدارم ولي افسوس او هرگز نمیداند معین

يكي را دوست میدارم ولي افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میكنم شايد بخواند از نگاه من كه او را دوست دارم
ولي افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواند
به برگ گل نوشتم من كه او را دوست میدارم
ولي افسوس او گل را به زلف كودكي آويخت تا او را بخنداند
صبا را ديدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست میدارم
ولي ناگه ز ابر تيره برقي جست و روي ماه تابان را بپوشانيد

من به خاكستر نشيني عادت ديرينه دارم
سينه مالا مال درد اما دلي بي كينه دارم
پاكبازم من ولي در آرزويم عشق بازي
مثل هر جنبنده اي من هم دلي در سينه دارم
من عاشق عاشق شدنم
در كدامين مكتب و مذهب جرم است پاكبازي
در جهان صدها هزاران پاكباز در سينه دارم
كار هر كس نيست مكتب داري اين پاكبازان
هديه از سلطان عشق بر هر دو پايم پينه دارم
من عاشق عاشق شدنم
من از بيراهه هاي هله بر میگردم و آواز شب دارم
هزار و يك شبي ديگر نگفته زير لب دارم
مثال كوره میسوزد تنم از عشق اميد طرب دارم
حديث تازه اي از عشق مردان حرب دارم
من عاشق عاشق شدنم من عاشق عاشق شدنم من به خاكستر

نظرات شما

0 0 رای ها
امتیازدهی به آهنگ
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x