ضربآهنگ : عرش
مسترینگ : رادفر
مدیر تولید : سجاد ترابی
لیبل : فریاس
نقاشی : هانیه صدری
تیم تولید : آیدین علیپور
علی اسماعیلی
[کورس] پَرسه در جریان امواج صوت
چِشم تصویر دریای سرخ
من افزودم از طول به پهنای عمر
یه سایه تو اعماق نور [ورس یک]
این گوسفند چاق، میراث قوچه
که بی دردسر تنها می سازه گوشت
یه دیدگاه پوچ که میزبان هوشه
یه از خونه بیزارِ بیگانه جوش
همه لب ها تنور، کسی همراه نبود
نه چندان صبور، از این تنگنا کبود
همه متن ها رَوون، شست ها زَبون
اما معنا معلومه از مبنا محرومه
تو هر واژه خوف، از ماشه گفت
بذر اون سیم خارداری که ریشه کرد از ما شکفت
پس در های قفل، دل همسایه مرد
تَــهِ سرمایه سوخت
این یعنی بی مقدمه، بیم مقدمه
تو این محوطه، کی مردّده؟
یه نردبون صاف، به قعر گورستان
یا حبس موندگار، یه نسل خونه زاد و بیم شکم
یه پُل رو بُهت و وحشتِ جمعیت
یه نردبون شعله ور تو مرکز قرنیت
به لطفِ مُهرِ اَفسَرِ امنیت
فقط سقوط آزاده با حداکثر ظرفیت
از خودم بیشتر از همه ترسیدم
اون طفل معصومی که شده حضرت مَعصیَت
این سروده های ناب لحظه های سکوت رو
به مغز تبریک بگو به قلبم تسلیت
من در پی کنج پنهان
واسه حدس این سرنوشت موج پیما
نه دیگه مرغ شیدام، نه تو عمق میدان
تنها نور باقی از هر نقطه پیداست
یه رخ بنما بِما تا برهنه تر
ببینی چهارستونت رفت به رهن ترس
که خورده به ایست، این قومِ گُمِ توبه نِویس
یه طعمه ی ریز، بقول کهنه رییس:
از دشمنان برند شکایت به دوستان”
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
سعدی تو کیستی که در این حلقه ی کمند|
چندان فتادند که ما صید لاغریم” (به به!)
همین بوده ما هم عین مابقی
روانه ایم به کام مرگ رو این ریل نامرئی
ما… نتیجه سلیقه و میل داوریم
نه مصرع اولیم، نه بیت آخریم [کورس] پَرسه در جریان امواج صوت
چِشم تصویر دریای سرخ
من افزودم از طول به پهنای عمر
یه سایه تو اعماق نور [ورس دو] خنده های کودکانه، مَقَرِ دوستی
صدای نَکَرِه اون تَه گفت نخند بگو سیب
دستور ها تیز، درس خونا میخ
به تخته، سیب رو گفتی دندونا ریخت
گفت درکش نکن همین رو فرو کن توت
شروع کن کور از همین افق غروب کن زود
ولی من تو این فضای تحت نظارت
تجدید شدم تا واسه خودم وقت بذارم
اونی که منتظره تکلیفش رو بگن
از همین حالا ورق های تقویمش رو بِکَن
محافظ خویشتن تو حادثه نیستن
هر چی گل مچاله تر رایحه بیشتر
ولی اون حرف رو از اون جاکشه می شنید
که دیدش جز انعکاس تابش دیش نیست
شاه بیت هاشون غلام دربار
با ملکه ی ذهنی که به سادگی یه فاحشه بیش نیست
اون که به ابلهیت جرأت می گه
بهش هویت میده، حرفش حجت میشه
نکتش اینه: بی رحم جلوه دادن این ادم ها
داره برعکس بهشون حس قدرت میده (صحیح)
حریم اعتراض پاره شد علنا
چون یه عده از واقعیت واقشو بلدن
اونی که جیغتو می کشه تَهِتو ببینه
دیگه لزومی نداره جلو لبت رو بگیره؟
می ترسم و می نویسم عذابش نمونه
چرا داد بزنم وقتی شعر حالش معلومه؟
اون که سلاحش قلم و سازش زبونه
می دونه حتی یه فاتح با یه “ه” کارش تمومه
تو ذات جماعت بی کیفیت اینه که
رو حیثیت آدما برچسب بکوبه
با همون زبون از حقوق بشر بخونه
مثل اینه که باتلاق رو با لجن بشوره
یه توجیه گذرا واسه تو جیب و گذران
هرجا نگاه کنی یه هوچی خوش ادا
شده مرید خودزن ها، این محیط مبتلا
حتی اعتراض می کنه واسه تولید محتوا
نصف مخاطب ها مخ ها تباه
رخ ها نما صبح ها شب ها جفت پا هوا
همگی محو یه منظره ی مضحکن
که هر کی بیشتر از این درخت موز بکنه بت شکنه؟ [کورس] پَرسه در جریان امواج صوت
چِشم تصویر دریای سرخ
من افزودم از طول به پهنای عمر
یه سایه تو اعماق نور [ورس سه]
صاحب کل، من عابر کور
از جاده به دور، لایق نور
چاره بجو، ساده بگو
از سال نکو، ختم این قائله کو؟
مقابل کوه وایستا همه نگفته هاتو معامله کن
تا سبکبال دوباره بشی وارد گود
تو باش و کوه و باشکوه بشنو بی کم و کسر
اونه که می تونه حس پشت سینمو وصف کنه
کله ای که می زنه کج
این نفسی که هنوز داره می دمه گرم
بدنبال گوش میون این همه کر
صدات می زنه تو این جو بی برکت
چرخ بی حرکتی که قعر دره سرید
علم خارج از کنترل و یه فهم اریب
نظم نوین، زوار رو داده دست کووید
تسمه برید، دنیا از یه عطسه گُریخت
کمر شهر جلوی چشام شکست
من دیگه نمی خوام خودمو نجات بدم
چون کور ترین این رشته ی هزار گِره ام
خوشم میاد جا زخم هامو فشار بدم
خُمار چشم، سنگین رو هم اُفتاد پلک
دنیام بینِ تُنگِ آبِ حباب شکل
پای وجدان، سایه افتاد (یک!)
لای مشتام جای خودکار (دو!)
خمار چشم، می پیچه به هم اوضام چرت
اتاق چرک، انگار دفنه زیر طوفان شن
مواظب، گرفتم به سر کُلام سِفت
وابَستگی، وارَستِگی، کُدام یک؟ [ورس چهار]
وقتی خیابون ها جا مردم شده پر پلیس
مهاجرت میشه تنها میانبر گریز
بهتر اینه که جای لباس پلوخوری
جلو آینه جلیقه ضد گلوله پرو کنی
همه پوست ها زبر و کلفت تر از کروکودیل
علنی تر از اینه که بخواهیم قلو کنیم
اتاق فکر حقیقت ها تَهِ هلفدونی
فک رو پلمپ کنی یا فکّ پلمپ کنی؟
هر چی گفتیم آقا اینجا غربال می خواد
میبُرید کار خودشو انجام میداد
هر نفر بعد نقض نفر قَبله
چه فرقی داره یک با صد کاندیدا؟ ها؟
کچلِ حسن، حسنِ کچل
آخرسر خلق الله وسط هچله
امنیت رو میگیره میشه مظهر وحشت
خطری ترین تصمیمها تو خلوت بشره
نتیجه از جمیع دادهها
ایران قشنگه ولی از نگاه شازده ها
فضل پدر چه لطفی داره واسه ما؟
که بابا فاضل بود و فرزند شده فاضلاب!
دریغا، که گرسنه ترینی توی غنی ترین خاک
که دنیا مدرن و ما تو عمیقترین خواب
که تصویر ها زشته توی ظریف ترین قاب
که تصمیمهای اشتباه تو ضعیف ترین
راه ممکن، در اصل ما بازیچه
ما طرفیم با نارسیست آزار پیشه
از فساد نگو وقتی که بازار هیچه
خب دست که بسته باشه پا باز میشه
ما نگاه را از عقربه کندیم
واسه نجاتمون دغدغه مندیم
ما واسه اینا عین یه جدول حلّیم
میدونن هر جا بریم عین کفتر جلیم
تصویر ها رد میشه از زیر چشما همه
تو دست میکشی الباقی رو میکشه لبت
کرختی میاد سراغ نیمه چپت
روز یعنی فقط انتظار پیله ی شبت
ریزش برف رو سینه شهر
تا پیچش برگ رو سیم کش برق
مدام یه سواله که ضمیمه شعرمه
اینه که آیا بینش کم از بیم شکمه؟
اینه حال ملّتی که در اصل تک به تک حقایق رو میبینه اما از لای میله ها
لاله ها خشکن از اونا که دونسته اسید ریختن به زیر پای ریشهها
اونکه خوابه الان بیدار و برعکس اونی که همواره بیدار خواب زیر خاک
کلی خشم فروخورده که ازت ساخت یه سمبل صبر، لال و بی دفاع
کار؟ پا نمیده پام
زمان بی صاحاب یه لحظه واینمیسته باهام
فقط به لطف شُربِ باده خیسه کام
خودم رو گم کردم من لای گیس یار
تنها شک و تردیده بار کیسه هام
تو این کشمکش داره پاره میشه لام
مینویسم با علم به اینکه پانویسه جام
وای به حال اون که افتاد تو دام این صدا
با ذهنیت هار گرسنه
صرف نظر از اینکه چه کاری درسته
مثل همگان واسه غم نان میدوی
مثل اسبی که زوری شده یار درشکه
دلیل رفتن جاذبه ی خارج نیست
نه! علت دافعه داخله
فراری دادن یک قافله ی غافله
یه مریض مُسری پی جامعه سالمه
خونه سراسر جدل بحث آشوب
پدر که به ما داد فقط اخم هاشو
بچههای دوستشو بغل کرد با شوق
به ما که می رسید کمربند وا شد
شک و شُبهه جای ایمان
یه مغز مونده لای سیمان
و کله گنده های بی نام
به سمت قلّه های ایران
خب اصل کاری توپ جمع کنه
اون چوپونه که میخواد آدمهارو گوسفند کنه
وظیفه مسئول فقط دستور به سرکوب اونه
که بهش وظیفه ها را گوشزد کنه و لاغیر
این آدما رو شکار دیده برای صید
شعار میده فردا بله الان خیر
وقت جواب به ارباب رجوع سرا غیب
و مابین ناگفتهها کلافه ایم
همه از دم کُفری
شخصیتهای بی ثُباتِ چند قطبی
کار ما داره میگذره از بطری
دادا کالیبر رو ول کن ما هم قُطریم
چنگیز وار اومده از ریشه بکنه
اونی که مالید صد سال راه رو میره یک شبه
ما مثل پروانه نشستیم خیره به شمع خاموش که یک خبر بده دیگه بشنوه
پیله ی من به دیده ی حق
حتی میکشه صمغ از شیره سنگ
ولی یه سواله که ضمیمه شعرمه
اینه که آیا بینش کم از بیم شکمه؟
[ورس پنج]
گوش به زنگه
توش یه جنگه
کل توشه سنگه
رد سایه ها رو بگیر
خودت می رسی به چراغ جاده ها
وقتی فصل آخر این مملکت رو خزان دیدی
می بینی عدل و انصاف واسه همه تساوی نی
تو صف روادیدی، صبح دم اذان میری
فردا تو خیابون غریبه محو تصاویری
از سر صبح واسه نون شبت بساط چیدی
سبک زندگیرو عوض می کنی اگه فضا دیدی
یا پالتو پوست گرگ تنت به سگت غذا میدی
کله سوت کشید از بس که ما این همه تضاد دیدیم
کاش میشد بگم مثبت اندیشم
این چشم ها هر جا میرن لنز مستند میشن
وقتی هیچی می بینی پیش نمیره طبق نقشه
میگی همین آلونک توو بیابون یه لنگه کفشه
ولی مهمون تو کاخ میزبان هم معذبه
کالبدش رو زمین و از درونش معلقه
حتی اگه مدرنیزه تو دی.ان.اِیِ ش رسوخ کنه
باز بین وطن و بی وطنی مردده
اینجا دغدغه رو دانش و علوم و اسراره
میگن هدف محققه ولی با رفع پیش نیاز
حیات تا وفات رو اصول و برنامه
میپرسه تو برنامت چیه؟ میگم هرچی پیش بیاد
وقت صرف تولید سرا گرم کالا
تاریخشون دقیقه، من میگم ایشالله
انگ واژه جهان سوم سبب میشه
ایده هام به محض زاده شدن کفن پیچه
غرب یعنی منطق یه غزل پیشه
جدیت سردی که با خنده بزک میشه
قصه مهاجری که تو خاک وطن ریشه کرده
ولی در حال وداع از اون طرف شیشه
تو پیچی که حتی بلد گیجه
یه نگاه از ما هزار و یک قدم پیشه
مثل مورچه ای که زیر خاکه
تو ظرف شیشه ای نمیدونه هر لحظه داره رصد میشه
من واسه بیان حرفام دنبال مثال بهترم
فصلی ندیدم توو کتاب کشورم
من تلنبار خاطره از هزار و یک شبم
گوشامو باد می کنم خودم صدامو بشنوم
گوش به زنگه
جهت حمایت از آهنگ بیم یاس لطفا با مراجعه به لینک زیر ویدیو را در یوتیوب تماشا کنید
میخندی رو لبای کی؛ بگو رفتی با حرفای کی؟!
میرقصی تو دستای کی؟
ببین چی گذاشتی برام به جز امروز اونه فردا یکی…
وقتی دوستت دارم رو فقط تو دعوا بگی!!
دنیات پر از رنگ های تیره ست؛ همه میرن و تنها میشی
تو که چیزی از عشق نمیدونی؛ شاید اگه رفتی تنهای تنها شی
تو که قلبت زندونه آتیشم زدی هم باز سختمه نباشی…
آخه اشکات خنده ی شب های تنهایی هامه…
حتی تو خوابم دنبالتم برم کجا برم!!!
دنیا بخند به من این دل به دلش راه نداره!!
حتی تو خوابم دنبالتم برم کجا برم…
دنیا بخند به من این دل به دلش راه نداره…
اینو بدون عشقمی یکی دیگه پیشمه و تو تو ذهنمی!!
میخندم ولی تو تو فکرمی حرف تو دلم پره کاش بشنوی
من موندم و خاطرات قدیم ته دلم هم میدونم ما که مال همیم
باشه ما رو نبین مگه چند تا هست مث منو تو روی زمین!!
دقیقه ها دارن میگذرن تو رو از پیش من میبرن…
همه جا صداتو میشنوم کاش برگردی این دفعه هم!!
اون رفت رفت درو رو من بست…
عادت های خوبش هنوز رو من هست…
اون رفت رفت حال من بد
تو خوابم به یادتم من!!
حتی تو خوابم دنبالتم برم کجا برم…
دنیا بخند به من این دل به دلش راه نداره…
حتی تو خوابم دنبالتم برم کجا برم!!
دنیا بخند به من این دل به دلش راه نداره…
ای اونا نذاشتن بودنتو کنار من نخواستن
من خودمو نباختم زندگی رو دوباره از ته ساختم!!
عمرا نمیشه بدون تو نه نه نمیشه…
عمرا شب ها ستاره میبینم همه جا رو میوفتم به یادت
برگرد بیبی واسه چی چرا رفتی واسه کی…
دست هات دیگه توی دست هام نی!!
تقصیر من نبود شدی همه زندگیم
تو که چیزی از عشق نمیدونی!!
شاید اگه رفتی تنهای تنها شی…
تو که قلبت زندونه آتیشم زدی هم باز سختمه نباشی…
آخه اشکات خنده ی شب های تنهایی هامه!!
حتی تو خوابم دنبالتم برم کجا برم…
دنیا بخند به من این دل به دلش راه نداره
حتی تو خوابم دنبالتم برم کجا برم!!
دنیا بخند به من این دل به دلش راه نداره
میزنه باد توی موهات دلم میخواد صبح تا شب فقط نگات کنم
یه جا خودم و تو دلمو برد اون چشات آخه چیکار کنم
فکر نمیکردم برا من شی آخه نداری تو کم و کسری!
یه چی بهت میگم در گوشی یواش خیلی کردم تلاش که برا من شی
صبح تا شب پیشت باشم قلبم برات پر میزنه
میدونی که عاشق شدم وابستتم من این همه
اگه بمونی پا حرفت میدم قلبمو من بهت!
بذار موهات منو نازش کنم بذارم گلم دست توی دستت
دلم بارون میخواد آرم بیاد بریزه روی سرمون خیس شیم!
میدونم تنهام نمیذاریو کم نمیاری تو از اون آدماش که نیستی
تو سینه ی من یه قلبه اونم بمونه تو دستت!
تو که قول دادی باشی پیشم بگو که میمونی روی حرفت
صبح تا شب پیشت باشم قلبم برات پر میزنه!
میدونی که عاشق شدم وابستتم من این همه
اگه بمونی پا حرفت میدم قلبمو من بهت!
بذار موهات منو نازش کنم بذارم گلم دست توی دستت
دوباره نصف شب خیره به در و دیوار
دوباره فکرت نگه داشته منو بیدار
میدونم توام دلت تنگ شده میدونم دلت الان منو میخواد
دوست دارم دستم تو دستت باشه همیشه تو گوشیم عکست باشه
اون وقتایی که کدر و کسلی هی شوخی کنم باهات تا اخمت واشه
هی بگو کی مث منه که گیر بده بهت هی یه سره
بتونه خیره شه ساعتا بهت بدون اینکه پلک بزنه
کی گفته حیف منه که میجنگم واست هی یه تنه
وقتی نیستی مث همه چطور آدم ازت دل بکنه
دلم تنگه واسه تو آره شدیدا مثل تو آره ندیدم
الان کجایی دقیقا مگه چیزی شده دوباره جدیدا
من و تو نداره تو آره یعنی من نمیشه پیدا کنیم دوباره شبیه هم
دلشو ندارم نبینمت یه روز من فقط دست توئه شماره جدیدم
یه سری چیزا تو کتم نمیرن نمیذارم که تورو ازم بگیرن
یه وقتایی تکست اصلا نمیدم که هی پیگیریاتو ازت ببینم
من دلم تنگه کوشی که لباس به سلیقه من بپوشی
یا نگات بره سمت گوشی ما محاله با کسی غیر هم بجوشیم
متن آهنگ چه لاک خوش رنگی چه آرایشی داری آرمین زارعی
چه لاک خوش رنگی چه آرایشی داری
چه دوست پسر خوبی چه آرامشی داری
وقتی 2 ای اف امی نی دیگه به تو فکر کنه
روزی صد بار زنگ بزنه تورو چک کنه
راستی شنیدم تو دیگه از ما خسته شدی
شنیدم به یه کس دیگه ای وابسته شدی
به دوس پسر جدیدت مبارک باشه
اصلا مگه میشه سلیقه ی شما بد باشه
میگن خیلی با هم خوشین خوب خداروشکر
یکیم پیدا شد و دل شما رو برد
منم که واسه رسیدن به تو بی امیدم
تا جایی که یادمه هی دنبالت میدویدم
بزار بگم حالا که داری میری راحت بی لیاقت
گفتی تا تهش باهاتم ولی دیدی طاقت نیاوردی
و یکی دیگه رو جایگزین من آوردی و
خیلی راحت تو آبروی من و بردی
یه روزی فقط دستای تو بود تو دستم
ولی حالا حسابی وا نمیکنم روت اصلا
همه رو میپیچیدم و پا شدی رو دستم
خدایی تو وجود تو احساسی بود اصلا
همه رو می پیچیدم و پا شدی رو دستم
دیگه برو فکر منم نباش و راحت
با هرکی هستی باش منم هواشو دارم
هرکی با توئه و یه جورایی آشناس با تو
با اینکه بد بودی ولی باز شانس با توست
چون من حالیمه هنوزم حرمت نون و نمک
با اینکه همه حرفای تو دروغ بود و کلک
ما که از همه خوردیم خب میگیم توام روش
میتونی این موزیک و بدی با صدای بلند گوش
میدونی امثال تو دور و ورم پرن
کوش اون که باب میل منه و من بی تابشم
اون که به چشم نیاد بزرگ ترین ایرادشم
حتی به بدترین شکل بزنن زیرابشم
بازم دونسته با دروغاش سیاه بشم
اون که به یادش من زیر بارون پیاده شب
قدم میزنم اما نیس عین خیالشم
من تو فکرش و اون بی استرس میخوابه شب
شاید طبق معمول با یه شیشه مارتینی مستی
یا با دوست پسرت داری توی پارتی میرقصی
یا شایدم اونو مثه من آزارش میدی
یا خیلی ملو روی تخت ماساژش میدی
مث من حرصت میده که دیوونه بشی
سرش داد بزنی بگی تو خونه بشین
بگی جایی نرو دور همه رو خط بکش
ولی خودت جلو آینه بکشی خط چشم
که به قرارت برسی و تو با اون باشی
میگن شیفتش شدی تابع قانوناشی
آخه مگه یه آدم تا این حد میشه بی رحم
نبودی ببینی تو نبودت چی کشیدم
آواره کوچه خیابونا شدم عین بی خونه ها
درست عین دیوونه ها با خودم حرف میزدم
میگفتم بر میگرده میاد میمونه پیشم
فکر میکردم میدونی نباشی دیوونه میشم